دل نوشت های من به یار قدیمی

ساخت وبلاگ
سلام. قربانت، تنت سلامت باشه. من خوبم خدا رو شکر.والا یادم نیست اصلا... ولی بعد تو من تا این لحظه با لیلا شاید در کل ده کلمه به جز سلام دادن حرف نزدم، خودش هم دیگه روش نمیشه اصلا با من یه کلمه هم حرف بزنه و من هم اصلا حرف نمی‌زنم باهاش... یه بار هم خانومم گیر داده بود که تو با بقیه دخترای فامیل درحد چند کلمه حرف میزنی، با لیلا چرا هیچی جز سلام حرف نمی‌زنی! نمی‌دونم چطور پیچوندمش ولی دیگه نپرسید... اگه هم در مورد کتاب یاسمین بهش گفته باشم همون زمان خودت یا قبلش بوده... هی کاوه بیچاره رمان یاسمین... یادش بخیر... من اون سمت میام باید به یه بهونه‌ای بیام یا نه؟ بعدشم بیام توی لونه زنبور؟ دل نوشت های من به یار قدیمی...
ما را در سایت دل نوشت های من به یار قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4nazmn325 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:19